: منوي اصلي :
صفحه اصلي پست الكترونيك پارسي بلاگ
ورود به مدیریت درباره من
: درباره خودم :
نرگس
: پيوندهاي روزانه :
بچه های قلم [45]امتداد [51][آرشیو(2)] : لوگوي وبلاگ : : لينك دوستان من : ندبه های آسمان.........سلام آقاحجاب و عفافعاشقان وصالدریچه ای به سوی ملکوتلحظه های تشنگییوسف زهراوبلاگ حجاباینجا جمکرانبیقرار ظهورپله پله تا ملاقات خدادرمان با قراندرسهایی از قرانلقای یارزن در آیینه ی جمال و جلالزن در اسلامرازهایی برای زنانغم غربتروضه ی رضوانجامعه امروززینبیونلحظه ای با خود خدااز جنس خداآژانس خبری وحدتمنتظران ظهورتخریبچی دورانبنی آدمهمه چیز از خدا و برای خداغم غربتابراهیم در آتشحرف های دل یک جوون ایرانیحاج همت شقایق پرپرعطشو در آن سوی این چشم انتظاری هاعرش عشق : لوگوي دوستان من : : آرشيو يادداشت ها : بهار 1387زمستان 1386پاییز 1386 پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید ریحانه ها پنج شنبه 86 آذر 29 ساعت 5:58 عصر هنگامیکه فرشته پیام الهی را به زمین حمل می کرد مسرور بود.مژده ی مادر شدن می داد ریحانه را و ابراهیم خلیل خبر میلاد فرزندی صالح را دریافت می نمود:وَامرَأتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَت فَبَشَّرناها بِاِسحاقَ وَ مِن وَراءِ اِسحاقَ یَعقوب.71 هودبت شکن پیر متعجب گشت و روح ریحانه خرسند!گفت من مادر می شوم در حالیکه سالخورده ام و شوهرم نیز پیر و فرتوت است؟ پاسخ شنید:قالوا أتَعجَبینَ مِن اَمرِ الله رَحمَتُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیکُم أهلَ البَیتِ إنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ.73 هود *****از ماهها پیش می دانست، بار اولش نبود. اما متفاوت می نمود.آثارش در ظاهر هویدا نبود.ترسان از اینکه حامل پسری باشد طفل را چون کودکان دیگر.... آن زمان که موسی کلیم الله جهانیان را سلام داد،ریحانه سر خم کرد و شبنم اشک از گلبرگ غم چکاند.وَ اَوحَینا اِلی اُمِّ موسی أن أرضِعیهِ فَإذا خِفتِ عَلَیهِ فَألقیهِ فی الیَمِّوَ لا تَخافی وَ لا تَحزَنی إنّا رادّوهُ إلَیکَ وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلینَ.7 قصصشیره ی وجودش را به او خوراند،در صندوقش خواباند،بوسه ی مهر بر پیشانیش نشاند و با روحی سرشار از یقین او را به دست زلال آب سپرد و دست ریحانی دیگر از نهر گرفتش و مرگ را از او راند. آنقدر لطیف و پاک بود که خداوند هیچ کس را لایق نوازشش ندانست و هیچ شامه ای یارای بوییدن ریحانه را نداشت. ***** پس روح در فرشته ی وحی دمیده شد.خداوند امین تر از جبرئیل نیافت در زمین و آسمان و ریحانه را به او سپرد و عرشیان را نوید پیامبری جاوید داد.اکنون مریم فراموش شده، با طفلی در بطن کنار نخل خشکی تکیه زده؛از باری تعالی یاری می طلبدبرای آب، برای قوت:فَناداها مِن تَحتِها ألّا تَحزَنیقَد جَعَلَ رَبُّکِ تَحتَکِ سَریّا.24 وَهُزّی إلَیکِ بِجزعِ النَّخلَةِتُساقِط عَلَیکِ رُطَباً جَنیّا.25 فَکُلی وَاشرَبی وَقرّی عیناً فإمّا تَرَیِنَّ مِنَ البَشَرِ أحَداً فَقولی إنّی نَذَرتُ لِلرّحمانِ صوماًفَلَن اُکَلّمَ الیومَ إنسیّاً.26 مریمَ نوشته شده توسط : نرگس نظرات ديگران [ نظر] :لیست کامل یاداشت ها : تابستون و قرآن[عناوین آرشیوشده]
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
ندبه های آسمان.........سلام آقاحجاب و عفافعاشقان وصالدریچه ای به سوی ملکوتلحظه های تشنگییوسف زهراوبلاگ حجاباینجا جمکرانبیقرار ظهورپله پله تا ملاقات خدادرمان با قراندرسهایی از قرانلقای یارزن در آیینه ی جمال و جلالزن در اسلامرازهایی برای زنانغم غربتروضه ی رضوانجامعه امروززینبیونلحظه ای با خود خدااز جنس خداآژانس خبری وحدتمنتظران ظهورتخریبچی دورانبنی آدمهمه چیز از خدا و برای خداغم غربتابراهیم در آتشحرف های دل یک جوون ایرانیحاج همت شقایق پرپرعطشو در آن سوی این چشم انتظاری هاعرش عشق : لوگوي دوستان من : : آرشيو يادداشت ها : بهار 1387زمستان 1386پاییز 1386 پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید ریحانه ها پنج شنبه 86 آذر 29 ساعت 5:58 عصر هنگامیکه فرشته پیام الهی را به زمین حمل می کرد مسرور بود.مژده ی مادر شدن می داد ریحانه را و ابراهیم خلیل خبر میلاد فرزندی صالح را دریافت می نمود:وَامرَأتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَت فَبَشَّرناها بِاِسحاقَ وَ مِن وَراءِ اِسحاقَ یَعقوب.71 هودبت شکن پیر متعجب گشت و روح ریحانه خرسند!گفت من مادر می شوم در حالیکه سالخورده ام و شوهرم نیز پیر و فرتوت است؟ پاسخ شنید:قالوا أتَعجَبینَ مِن اَمرِ الله رَحمَتُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیکُم أهلَ البَیتِ إنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ.73 هود *****از ماهها پیش می دانست، بار اولش نبود. اما متفاوت می نمود.آثارش در ظاهر هویدا نبود.ترسان از اینکه حامل پسری باشد طفل را چون کودکان دیگر.... آن زمان که موسی کلیم الله جهانیان را سلام داد،ریحانه سر خم کرد و شبنم اشک از گلبرگ غم چکاند.وَ اَوحَینا اِلی اُمِّ موسی أن أرضِعیهِ فَإذا خِفتِ عَلَیهِ فَألقیهِ فی الیَمِّوَ لا تَخافی وَ لا تَحزَنی إنّا رادّوهُ إلَیکَ وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلینَ.7 قصصشیره ی وجودش را به او خوراند،در صندوقش خواباند،بوسه ی مهر بر پیشانیش نشاند و با روحی سرشار از یقین او را به دست زلال آب سپرد و دست ریحانی دیگر از نهر گرفتش و مرگ را از او راند. آنقدر لطیف و پاک بود که خداوند هیچ کس را لایق نوازشش ندانست و هیچ شامه ای یارای بوییدن ریحانه را نداشت. ***** پس روح در فرشته ی وحی دمیده شد.خداوند امین تر از جبرئیل نیافت در زمین و آسمان و ریحانه را به او سپرد و عرشیان را نوید پیامبری جاوید داد.اکنون مریم فراموش شده، با طفلی در بطن کنار نخل خشکی تکیه زده؛از باری تعالی یاری می طلبدبرای آب، برای قوت:فَناداها مِن تَحتِها ألّا تَحزَنیقَد جَعَلَ رَبُّکِ تَحتَکِ سَریّا.24 وَهُزّی إلَیکِ بِجزعِ النَّخلَةِتُساقِط عَلَیکِ رُطَباً جَنیّا.25 فَکُلی وَاشرَبی وَقرّی عیناً فإمّا تَرَیِنَّ مِنَ البَشَرِ أحَداً فَقولی إنّی نَذَرتُ لِلرّحمانِ صوماًفَلَن اُکَلّمَ الیومَ إنسیّاً.26 مریمَ نوشته شده توسط : نرگس نظرات ديگران [ نظر] :لیست کامل یاداشت ها : تابستون و قرآن[عناوین آرشیوشده]
: لوگوي دوستان من :
: آرشيو يادداشت ها : بهار 1387زمستان 1386پاییز 1386 پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید
بهار 1387زمستان 1386پاییز 1386
وبلاگ قالب
وبلاگ حب الحسین اجننی
وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند
وبلاگ شلمچه
ما صاحبی داریم
برای سفارش قالب به دو
وبلاگ اول می تونید
سر بزنید
ریحانه ها
هنگامیکه فرشته پیام الهی را به زمین حمل می کرد مسرور بود.مژده ی مادر شدن می داد ریحانه را و ابراهیم خلیل خبر میلاد فرزندی صالح را دریافت می نمود:وَامرَأتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَت فَبَشَّرناها بِاِسحاقَ وَ مِن وَراءِ اِسحاقَ یَعقوب.71 هودبت شکن پیر متعجب گشت و روح ریحانه خرسند!گفت من مادر می شوم در حالیکه سالخورده ام و شوهرم نیز پیر و فرتوت است؟ پاسخ شنید:قالوا أتَعجَبینَ مِن اَمرِ الله رَحمَتُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیکُم أهلَ البَیتِ إنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ.73 هود *****از ماهها پیش می دانست، بار اولش نبود. اما متفاوت می نمود.آثارش در ظاهر هویدا نبود.ترسان از اینکه حامل پسری باشد طفل را چون کودکان دیگر.... آن زمان که موسی کلیم الله جهانیان را سلام داد،ریحانه سر خم کرد و شبنم اشک از گلبرگ غم چکاند.وَ اَوحَینا اِلی اُمِّ موسی أن أرضِعیهِ فَإذا خِفتِ عَلَیهِ فَألقیهِ فی الیَمِّوَ لا تَخافی وَ لا تَحزَنی إنّا رادّوهُ إلَیکَ وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلینَ.7 قصصشیره ی وجودش را به او خوراند،در صندوقش خواباند،بوسه ی مهر بر پیشانیش نشاند و با روحی سرشار از یقین او را به دست زلال آب سپرد و دست ریحانی دیگر از نهر گرفتش و مرگ را از او راند. آنقدر لطیف و پاک بود که خداوند هیچ کس را لایق نوازشش ندانست و هیچ شامه ای یارای بوییدن ریحانه را نداشت. ***** پس روح در فرشته ی وحی دمیده شد.خداوند امین تر از جبرئیل نیافت در زمین و آسمان و ریحانه را به او سپرد و عرشیان را نوید پیامبری جاوید داد.اکنون مریم فراموش شده، با طفلی در بطن کنار نخل خشکی تکیه زده؛از باری تعالی یاری می طلبدبرای آب، برای قوت:فَناداها مِن تَحتِها ألّا تَحزَنیقَد جَعَلَ رَبُّکِ تَحتَکِ سَریّا.24 وَهُزّی إلَیکِ بِجزعِ النَّخلَةِتُساقِط عَلَیکِ رُطَباً جَنیّا.25 فَکُلی وَاشرَبی وَقرّی عیناً فإمّا تَرَیِنَّ مِنَ البَشَرِ أحَداً فَقولی إنّی نَذَرتُ لِلرّحمانِ صوماًفَلَن اُکَلّمَ الیومَ إنسیّاً.26 مریمَ
نوشته شده توسط : نرگس
نظرات ديگران [ نظر]
تابستون و قرآن[عناوین آرشیوشده]